فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
فونت زيبا ساز
من از میان ..........
کلبه تنهایی
(خلوتگاه من)
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


 

من از میان اندوه بیکران بر خاسته ام

 

 

 

از میان امواج طوفان بر خاسته ام

 

 

 

مرا با شور و نشاط روزگار کاری نیست

 

 

 

من بحر درد و اندوه دوران بر خاسته ام

 

 

 

من طعم سرور نه چشیده و نخواهم چشید

 

 

 

من از میان غم دیده گان بر خاسته ام

 

 

 

به هر که وفا کردم به من جفا کردند

 

 

 

من ز عمق جور زمان بر خاسته ام

 

 

 

جفاه دیده ام از خویش و بیگانه

 

 

 

برای دیدن جفاه ز دست نامردان بر خاسته ام

 

 

 

شاید درد و غم بوده در تقدیر من

 

 

یا که از برای نقد جان بر خاسته ام


شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

خطا کرده ام گر بار دیگر به تو نگاه بکنم

یا بیش ازین ز تو چیزی تمنا بکنم

تمنای یک لحظه بودنت در کنارم را

از تو یار ستمگر و بی وفا بکنم

بریده باد پای من گر قدم گذارم سوی تو

و گرنه این پاها را باید ز تن جدا بکنم

 صد افسوس گر بر زبان آورم نام ترا

صد حیف گر بعد ازین هوس بی جا بکنم

عمری محوی خیالات تو بودم چه سود؟

بعد ازین خاطرات ترا باید  رها بکنم

چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

ای یار با یاد تو شبها را روز کنم

در فراقت نشسته و گریه پر سوز کنم

صدبار گویم ای کاش با تو آشنا نمی شدم

مگر چه حاصل حالا گر صد افسوس کنم

با نام تو خط و نامه را یافتم

در عشق تو لقب دیوانه را یافتم

نشستم در هوس بوسه ی ز لبهایت

تا که راه می و می خانه را یافتم

در فراقت سروده ها سرودم

تا که طریقه نوشتن افسانه را یافتم

روز ها  در انتظارت سر راه نشستم

تا که راه خانه تو جانانه را یافتم


سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

تو که عاشق نیستی چه دانی معنی عشق را

شور و شرر و معمای عشق را

پاه نگذاشته ی درین گیتی تا هنوز

از کجا دانی پهنا و انتهای عشق را

عشق عبادت است و هوس بازی کاری دیگر

جز عاشق نداند کسی معنی عشق را

عشق به عاشق گنج است و به دیگران رنج

جز عاشق نیابد کسی این گنج نا پیدایی عشق را

عشق و عاشقی کار هرکس و نا کس نیست

فقط عاشق تحمل میکند رسوایی و غوغای عشق را

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

چر از آشیانه من سفر کردی

مرا چون مرغ بی بال وپر کردی

تمام عمرم یکسره با درد و غم گذشت

جز آن شبی را که با من سحر کردی

تمام غمها را یکباره بر دوشم فگندی

آنگاه که یکباره عزم سفر کردی

عمرم در انتظارت گذشت اما نیامدی

مگر زان همه عهد و پیمانت حذر کردی

عهدی که با من بستی،آنرا شکستی ورفتی

منی غم زده را غم زده تر کردی

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

درد جدایی را چگونه به تو مفهوم کنم

اندرین باب تل به کی چند و چون کنم

همه به طعنه گویندم که گرفتار بی وفایم

مگر چگونه به حرفهای مردم کنم

یکبار نیامدی به سوی ما ای بی وفا

تا ترا وادار به خنده و تبسم کنم

دل به تو داده ام و جان نیز

چی حاجت که حکایت مجنون کنم

گر نمی دانی درد جدایی را

یکبار بیا در کنارم تا برایت معلوم کنم

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


درین روزها دل من بسیار گرفته است
بار سنگینی غمها روی شانه هایم نشسته است
یک حنجره آواز برای فریاد کشیدن دردهایم
اما چه کنم که صدا در گلویم شکسته است
می خواهم فریاد زنم از دست جور روز گار
اما چه کنم که حنجره ام خیلی خسته است
دیگر زندگی برایم بی مفهوم شده
همه دار و نه دارم ازهم گسسته است
دیگر خسته شده ام ازین زندان, بنام زندگی
می خواهم پرواز کنم اما پرو بالم بسته است

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

نه سلامی ونه کلامی, آخر از من چه دیدی؟

چرا قهری بامن, آخر از من چه شنیدی؟

رسم عاشقی این چنین نه بود, نازنین

به یکبارگی تنهایم گذاشتی و از من بریدی

مگر تو نگفتی به من که همیشه در کنارم میمانی؟

آخر چه شد که این گونه از من رمیدی؟

هنوز نمی توانم باور کنم که مرا تنها گذاشتی

آه! از من رمیدی و قامتم خمیدی

تازه نهال عشق ما بار و برگ گرفته بود

آن تازه نهال را از ریشه کشیدی

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


خیلی تنها شده ام اما فریاد نمی زنم

فریاد از دست این خاطر ناشاد نمی زنم

سینه ام سرای جاویدان غم شده

اما همیشه سکوت میکنم و داد نمی زنم

داد و بیداد در شآن عاشقان نیست

گرچه غرق در غمم و نفس آزاد نمی زنم

برای شنیدن ناله های من گوش شینوای نیست

سکوت می کنم و از غمم سخن به افراد نمی زنم

 منم و تنهایی و یک سکوت سنگین

دیگر از تنهایی نمی هراسم و دم از انتقاد نمی زنم

 

سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)


خدایا! لحظه ی صبر و قرار ندارم

دل شکسته ام و توان انتظار ندارم

دیگر خسته ام از خلوت گاه خویش

اما چه کنم که پای فرار ندارم

بند، بند از وجودم ناله دارد

اما زبانی برای گفتار ندارم

خدایا! خیلی درمانده و تنهایم

مؤنسی برای این دل غمبار ندارم

ای مؤنس دلهای تنها،برس به دادم

که جز تو، مؤنس و غمخوار ندارم

پيوندها


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1

.

.