کلبه تنهایی (خلوتگاه من) آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
چطور از یاد برم آن شب دل انگیز را آن چشمان جادویی ی نرگس را تو بودی در برم و غرق سرور بودم در کنار تو سراپا غرور بودم وقتی تو ماه زیبا را با خود داشتم گویا تمام دنیا را با خود داشتم هر دو با هم افسانه می گفتیم قصه های عاشقانه می گفتیم تو رفتی و من خاموش شدم با درد و غمهای همیشگی هماغوش شدم
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
آن که بی علم و بی هنر بود از معنی زندگی بی خبر بود زندگی هر لحظه اش امتحان است هر طور بی اندیشیی زندگی همان است مقابله کن با مشکلات زندگی نه هراس از داد و بی داد زندگی گر نه بینی سختی و سستی هرگز نه یابی راه درستی در زندگی دلیر و آزاده باش در برابر مشکلات،مثل کوه ایستاده باش گر خواهی زندگی را معنی کنی باید پیشه، راه علم و تقوا کنی پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
مشو مغرور حسن زیبای خویش مرنجان دلی را با حرف های خویش مکن بر ما ستم که دنیا دو روز است فکری بکن به حال عقبی ی خویش گر امروز منم درویش نبین امروز را کمی بی اندیش برای فردای خویش چی میشود که بیایی یکبار در کنار من تا بگویم برایت زین دل پر سودای خویش ای کاش ندیده بودم به چهره افسونگر تو اما چه کنم با چشمان بی پروای خویش بسیار کوشیدم تا برهانم خویش را از دام تو مگر فهمانده نمیتوانم این دل شیدای خویش مرا به چه روز سیا گرفتار کرده ی که نا امیدم از امروز و فردای خویش چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
افسوس ای دل که گرفتار هر بیوفا شدی بحر هر بی وفا مست و بی پروا شدی شب و روز سوختی در فراق ایشان آخر هم بیچاره و تک و تنها شدی ازین یک عمر شیدایی ات چه حاصل؟ جز اینکه غرق در وادی غمها شدی فریب هر افسونگر را خوردی ز دست هر افسونگر رسوا شدی شبها سوختی و به امید فردا نشستی فردا هم فرا رسید و نا امید از فردا شدی مرا غمی نبود ای دل، تو افگندیم در وادی غم بگو ای دل آخر چرا دشمن ما شدی؟ صد بار گفتمت بگذر ز خوب رویان زمانه از من نشنیدی و رسوای دنیا و عقبی شدی پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|